تولد بابا
پسر قشنگم ببخشید که دیر به دیر میام انقدر که کار دارم نمیرسم به وبلاگت سر بزنم. 2 آبان تولد بابا محسن بود از یک هفته قبل با آجی هماهنگ می کردیم که چی کار کنیم که بابا رو سوپرایز کنیم از شانس تولد بابا چه روز بدی افتاده بود دقیقا روز عاشورا، محرم شروع شد و رفتن به هیئت ها و دسته ها باعث شد تا هم من هم آجی تولد بابا رو یادمون بره وقتی بابا شب تولدش به ما یاداوری کرد که تولدشه هردومون مثل یخ وارفتیم آجی که از شدت ناراحتی گریه اش گرفت منم که هنگ کرده بودم هر طوری بود بابا رو قانع کردیم که به خاطر هئت ها دسته ها یادمون رفته اونم ما رو بخشید منم به جبران اینکه تولد بابا یادم رفته بعد هفت امام 15 آبان همه عمه ها عمو مهدی مامانی و باباجی...
نویسنده :
مامان غزل
22:01